یکی از مسائلی که در سالیان اخیر در سطح کانون های اجتماعی، محافل علمی و رسانه ها طرح گردیده، مبحث احیای دریاچه ارومیه و اقدامات صورت گرفته توسط دولت تدبیر و امید در این حوزه است. فارغ از هر گونه پیش داوری، در مواجهه با این موضوع با دو رویکرد نمایشی-ژورنالیستی و علمی- تخصصی روبرو می شویم. در رویکرد نخست به مانند بسیاری از اقدامات دولت مستقر، شاهد فضاسازی با محوریت چندین چهره جذاب و بعضا(1) ساکن اروپا و آمریکا هستیم. سپس موضوع داغ شده و به یک ستون ثابت در تبیین مواضع و شعارهای تشکیلاتی تبدیل می شود. یک ستاد ملی برای احیا ایجاد می شود و هرگز کوچکترین مدرکی که ثابت کند صرف میلیاردها تومان اعتبار از بودجه عمومی کشور چه ثمره اثبات پذیر علمی داشته است، منتشر نمی شود.
البته هدایت کنندگان این جریان به درستی باور داشتند که مسئله ای که با تبلیغات و کار رسانه ای و ژورنالیستی تولید و بزرگ شود با همین رویه هم حل شده و حل کنندگان آن قهرمان میشوند! بنابراین پروژهها یکی پس از دیگری برای احیا کلید خوردند و از کانالهای مختلف پول به ستاد احیا تزریق شد.
تصمیمات عجیب و غریب و نسنجیده در مورد مدیریت منابع و کشاورزی استان های غربی تا جایی پیش رفت که یکی از نمایندگان مجلس، نام ستاد مرگ آذربایجان را بر ستاد احیای دریاچه ارومیه گذاشت.(2) آثار و پیامدهای این اقدامات تاثیرات منفی اجتماعی و اقتصادی در منطقه داشته است.
بعد از گذشت چند سال مدافعان طرح نیز به عدم توفیق آن معترفند و بعضی موفقیت آن را منوط به ادامه آن تا 1450 می دانند.در همین رابطه مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری در سال 1398 برنامه ستاد احیای را بررسی و ارزیابی نموده و در وب سایت جامعه اندیشکده ها (3)منتشر شده که در بخشی از آن آمده: "در یک ارزیابی کلی می توان گفت که هدف گذاری ستاد احیا بلندپروازانه و در برخی از موارد بدون پایه های علمی دقیق بوده است. کاهش ۴۰ درصدی مصرف آب در بخش کشاورزی، اصلی ترین راهبرد ستاد بوده و موفقیت برنامه تدوین شده احیای دریاچه، منوط به نتیجه بخشی آن است. عملکرد این ستاد در خصوص کاهش مصرف آب نیز با شکست مواجه شده است. " و در ادامه شواهدی بر ادعای خود بیان نموده است. این در حالی است که حسن روحانی در دی ماه 1399 قول برگزاری جشن احیای دریاچه ارومیه در سال بعد(4) را داده و استاندار آذربایجان غربی احیا دریاچه ارومیه را نگین دستاورد های دولت میداند(5).
البته شباهت نتایج این دستاورد به سایر دستاوردهای خیالی دولت تدبیر و امید من جمله برجام، توسعه نیروگاه های تولید برق، قیمت مرغ، تامین نهاده های دامی، کنترل تورم، مدیریت بورس و ... غیر قابل انکار است؛ تقریبا"هیچ" و شاید این روزها بهتر باشد گفته شود تقریبا هیچ به اضافه اتوبوس واژگونه بی تدبیری!!
این تراژدی تمام نشده و دولت در روزهای آخر خود تلاش میکند تا با ایجاد یک موج رسانه ای میوه درختی که 8 سال قبل در تبلیغات انتخابات توسط کارشناسان خارج نشین کاشته شده را بچیند. در این راستا حضور یک یا دو خبرنگار کافی نیست و بایستی یک اتوبوس خبرنگار را برای پوشش موفقیت خیالی دولت به محل رویداد اعزام شوند اما متاسفانه طی حادثه ای، دو تن از خبرنگارانی که سوار بر اتوبوس بیتدبیری دولت بودند جان خود را ازدست داده و 21 نفر دیگر نیز زخمی می شوند.
واکنش اعضای دولت به ویژه رئیس سازمان محیط زیست (6) همان واکنش همیشگی دولت بود که دیگر در این سالها به آن عادت داریم. مرگ انسان ها، در نگاهشان چندان به چشم نمی آید و طبیعی به نظر می رسد. وزیر وقت راه و شهرسازی در پی حادثه قطار تبریز مشهد در سال 1395 به خوبی رویکرد و نگاه جریان سیاسی خود را نسبت مسئولیت پذیری در حوادث و ارزش برای جان انسان های بی گناه بیان کرده بود.
رویکرد دوم رویکردی منطقی، تخصصی و مبتنی بر داده ها، مطالعات و یافته های علمی است. رویکردی که به اندازه اقدامات رسانه ای و تبلیغاتی نمی توانست تنور تبلیغات انتخاباتی را گرم کند و توجیه مناسبی جهت اخذ بودجه های کلان ستاد احیا باشد. از اواخر دهه 80 مقالات و مستنداتی مطرح شد که نشان میداد برخلاف ادعای برخی، عامل اصلی تغییرات دریاچه فعالیت های انسانی نبوده و بیشترین سهم تاثیر مربوط به تغییرات اقلیم است.
از جمله این پژوهشگران مهسافر و همکاران( 1389)(7) ، مرکز پژوهشهای مجلس (1390)(8) حسنی مهمویی و همکاران(1390)(9)، دلاور و همکاران(1393)(10) و حنیفه پور و همکاران (1396)(11) می باشند که نتایج کار علمی آنها به راحتی در دسترس عموم قرار دارد. در اواخر سال 1399 جمعی از پژوهشگران دانشگاه تهران مقاله ای را در مجله معتبر Journal of Great Lakes Research به چاپ رسانده اند(12) که واقعیتی تلخ را اثبات می نماید.
در این مقاله با عنوان " روایت موفقیت در احیای دریاچه ارومیه: روند طبیعی یا ترمیم برنامه ریزی شده؟" سه دهه تغییرات بارش، سطح آب و گسترش سطح در چهار محدوده( طی سالهای 1990 تا 2020) بررسی، تجزیه و تحلیل و مورد مقایسه قرار گرفته است. این چهار محدوده که به لحاظ اقلیمی دارای شباهت هایی هستند، عبارتند از: حوضه دریاچه ارومیه در ایران، دریاچه وان در ترکیه و دریاچه های موصل و تارتار در عراق. این بررسی ها بیانگر وجود همبستگی معنی داری میان داده های مربوط به سالهای مشابه در هر چهار محدوده دارد. به عبارت دیگر کاهش و افزایش متغیرهای مذکور در هر زمان در هر چهار نقطه یکسان بوده است. نتایج این تحقیقات به طور جدی اثبات می کند که تغییرات طبیعی فاکتور اصلی بهبود وضعیت دریاچه ارومیه در برهه ای از زمان بوده است. روش مدیریتی اتخاذ شده و اقداماتی که در این راستا انجام شده نمی تواند منجر به یک ترمیم پایدار شود. اگر چه برداشتن گام های مثبتی به سمت کاهش مصرف آب در کشاورزی (مانند بهبود کارایی آبیاری ، تغییر الگوی کشت و جلوگیری از بهره برداری بیش از حد منابع آب سطحی و زیرزمینی) بدون شک می تواند بیشتر از قبل به احیای دریاچه ارومیه کمک نماید."
بالا بودن حجم داده های استفاده شده در مقالات مذکور و نتایج بررسی همبستگی و دقت تجزیه تحلیل آنها اثبات کننده این حقیقت تلخ است که 4000 میلیارد تومانی( تجریشی-ایرنا(13)) یا 11000 میلیارد تومان(جوان آنلاین(14)) هزینه از بودجه بیت المال تأثیر قابل توجهی در بهبود نسبی وضعیت این دریاچه نداشته است چرا که این بهبود در دریاچه های عراق و ترکیه نیز بدون صرف هزینه رخ داده است و اصلا عامل اصلی تغییرات طبیعی و اقلیمی بوده است و این ستاد نمایشی احیا عملا باعث تغییر معناداری در وضعیت دریاچه نشده است.
به نظر می رسد ضروری است نهادهای نظارتی به موضوع ستاد احیا و اعتبارات هزینه شده در آن، همچنین افراد ذی مدخل و پروژه های تعریف شده در آن ورود نموده و با توجه به ابهامات جدی موجود از سوی یک مرکز علمی و تحقیقاتی، اثربخشی طرح ها و پروژه های ستاد مورد بررسی قرار بگیرد.
در پایان باید به یاد آورد که این مثال نمونه ای تلخ و البته درس آموز از شروع یک طرح کلان ملی بدون پشتوانه علمی و مطالعات جامع و دقیق و بسنده کردن به نمایش تبلیغاتی-رسانهای برخی کارشناس نماها است.
کسانی که روزی منافع خود را در فعالیت ستاد میدیدند و از موافقین سرسخت طرح های آن بودند و امروز کیلومترها دورتر از مرزهای جمهوری اسلامی در موضع انتقاد نشسته و بدون اثر بودن بودن اقدامات ستاد احیا را فریاد می زنند. بدون شک برای این گروه منافع ملی چه زیست محیطی و چه اقتصادی و چه در سایر عرصه ها ارزشی نداشته و ندارد و این تغییر موضع آشکار آنها خود سندی بر پوشالی بودن وجهه علمی و کارشناسی است که با کمک دولت های غربی و با اهداف خاص برای خود دست و پا کرده اند.
آنها که دست از دانشگاه های داخل و خیل عظیم جوانان متخصص و دانشمند کشیدند و چشم طمع به مهره های امپریال کالج(کالج سلطنتی لندن) دوخته و دانشمندسازی دروغین می کردند، امروز باید پاسخ بسیاری از طرح های سودمند بر زمین مانده و بسیاری از طرح های اجرا شده بی ثمر را بدهند و به نظام و مردم نه صرفا بابت نوع نشستن در مقابل خبرنگاران، که بابت ناکارآمدی، نادانی و شاید خیانت در هدر دادن بیت المال و به کارگیری مهره های بی ثمر و پوشالی به عنوان دانشمند پاسخگو باشند. مشخص نیست آیا آنها توان پرداخت تاوان چندهزار میلیاردی چنین سومدیریت هایی به بیت المال را خواهند داشت یا خیر؟
یادداشت از دکتر محمد همت، عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین(ع)
ویدیو:
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟